به موفقیت خود ایمان داشته باشید
موفقیت به مفهوم برخورداری از بسیاری از چیزهاست ...
از جمله رفاه در زندگی، خانه مناسب، استفاده از تعطیلات، مسافرت، جدیدترین امکانات، امنیت مالی و بهرهمند ساختن فرزندان از بیشترین امتیازها...
موفقیت یعنی کسب احترام، بزرگی، عزت در محیط کار و عرصه اجتماع. موفقیت یعنی آزادی، رهایی از نگرانی، سرخوردگی و شکست. موفقیت یعنی احترام به خویش؛ دیدن آنکه زندگی پیوسته شادمانهتر و رضایتبخشتر میشود و میتوان برای آنهایی که مسئولیتشان بر دوش ماست، کاری کرد.
موفقیت یعنی پیروزی.
موفقیت یا کامیابی هدف زندگی است.
هر انسانی خواهان موفقیت بوده و طالب بهترین چیزهایی است که روزگار میتواند به او بدهد. هیچکس از حرکت لاکپشتی و زندگی متوسط خشنود نیست. هیچکس دوست ندارد احساس حقارت کند.
در این جمله کتاب انجیل مقدس که میگوید: ایمان قادر است کوه را از جا بَرکند، نشانه ای از یک حکمت عملی و زندگیساز به چشم میخورد. اگر براستی ایمان داشته باشید که میتوانید کوهی را از جای خود حرکت دهید، در این کار موفق خواهید شد. بسیاری از مردم فاقد چنین اعتقادی هستند و در نتیجه توان حرکت دادن کوهها را ندارند.
شاید گاهی این جملات را شنیده باشید که احمقانه است فکر کنیم کوهی را تنها با گفتن "ای کوه حرکت کن" میتوان حرکت داد. این غیرممکن است.
کسانیکه اینگونه میاندیشند، ایمان و باور را با آرزو اشتباه میگیرند. آنها درست میگویند؛ زیرا با آرزو کردن نمیتوان کوهی را از جا حرکت داد. آرزویِ صرف، نمیتواند شما را در سوئیت مدیران شرکتهای بزرگ، یا در یک خانه پنج خوابه با سه حمام و یا در ردیف صاحبان درآمدهای کلان قرار دهد. نمیتوانید به صرفِ آروز به مقام رهبری دست یابید.
اما با ایمان میتوانید کوهی را جابجا کنید. اگر ایمان داشته باشید که موفق میشوید، حتما موفق خواهید شد.
نیروی ایمان نه چیزی سحرانگیز است و نه اسرارآمیز.
ایمان به این شکل عمل میکند: اعتقاد به اینکه "من از عهده این کار برمیآیم"، قدرت، مهارت، و انرژی لازم را برای موفقیت در اختیارمان میگذارد. هرگاه باور داشته باشیم که میتوانیم کاری را انجام دهیم، روش انجام دادن آن کار پیدا میشود.
همه روزه در سراسر جهان، جوانانی در پستهای جدید مشغول به کار میشوند. هر یک از آنها آروز میکند که روزی بتواند به نقطه اوج کار خود دست یابد. اما بیشتر این جوانان فاقد ایمانی هستند که آنها را به سوی مراتب عالی رهنمون گردد و از این رو هرگز به نقطه اوج کار خود نمیرسند. اعتقاد آنها به اینکه فتح قلّههای پیروزی ناممکن است، باعث میشود که نتوانند پلههایی را که به اوج موفقیت میانجامد، کشف کنند. رفتار چنین افرادی از سطح رفتار آدمهای متوسط فراتر نمیرود.
اما شمار اندکی از این جوانان، به موفقیت خویش ایمان کامل دارند. آنها با این نگرش، به کار خود روی میآورند که: "باید پلههای ترقی را یکی پس از دیگری طی کنم" و بدینگونه، به یاری ایمان خود به نقطه اوج میرسند. این جوانان، با اعتقاد به پیروزی و اینکه دستیابی به موفقیت ناممکن نیست، رفتار مدیرانشان را مطالعه میکنند و در نتیجه یاد میگیرند که افراد موفق چگونه با مشکلات برخورد کرده و در شرایط دشوار تصمیم میگیرند. آنها با تأمل در نگرشهای افراد موفق سرانجام درمییابند که "کلید انجام کارها" همیشه به سوی انسانی میآید که ایمان دارد میتواند کاری را به انجام برساند.
ایمان راسخ ذهن را به سمت یافتن راهها، وسایل و چگونگیها سوق میدهد. ایمان شما به توانستن، اعتماد دیگران را نیز به سوی شما جلب میکند. بسیاری، عامل ایمان را چندان جدی نمیگیرند، ولی خوشبختانه این قاعده شامل همه نمیشود.
کسانیکه به توان خود ایمان و باور داشته باشند میتوانند کوهها را جابجا کنند و کسانیکه به آن ایمان و باور نداشته باشند، نمیتوانند. ایمان نیرویِ توانستن را بوجود میآورد.
ایمان در عصر حاضر، میتواند کارهایی عظیمتر از جابجایی کوهها انجام دهد. اصلیترین عامل، و در حقیقت عاملِ اساسی، در دستیابی ما به فضا این باور بود که فضا را میتوان تسخیر کرد. بدون اعتقاد راسخ و خللناپذیر به توانایی فتح فضاف دانشمندان ما شهامت، علاقه و شوری برای اقدام نداشتند ایمان به اینکه سرطان قابل علاج است، درنهایت به یافتن راهی برای درمان سرطان خواهد انجامید.
ایمان به کسب نتایج عالی یک نیروی محرکه است. نیرویی است که همه شاهکارهای ادبی و کشفیات علمی قائم به اوست. اعتقاد به پیروزی، پشتوانه کلیه حرفهها، و سازمانهای موفق است. اعتقاد به پیروزی، بخش اصلی و بسیار ضروری از سرشت انسانهای موفق است.
به موفقیت خود ایمان داشته باشید و یقین بدانید که حتما موفق خواهید شد.
سالها با افرادی که در فعالیتهای گوناگون خود ناموفق بودهاند، گفتگو کردهام. دلائل و توجیهات بسیاری در مورد عدم موفقیت آنها شنیدهام. هرچه گفتگو با این افراد جلوتر میرود، حقیقتی آشکارتر میشود. از زبان آنها چنین جملاتی شنیده میشود:
"راستش رو بخوای خودم میدونستم عملی نیس!"
"حتی قبل اینکه شروع کنم ترس از این داشتم که ...!"
یا
"وقتی کارا اونجوری که میخواستم پیش نرَف زیاد تعجب نکردم ...!"
طرز فکرِ "امتحان میکنم ولی میدانم عملی نیست" نتیجهای جز ناکامی به بار نمیآورد. بیاعتقادی یک نیرویِ مخرب است. فکری که ایمانش را از دست داده یا گرفتارِ شک شده است، پی دلائلی میگردد تا دودِلی خود را توجیه کند. مسبب بسیاری از شکستها، بیاعتقادی، عدم اطمینان، گرایش ناخودآگاه به شکست و نداشتن رغبت چندان به پیروزی است.
کافی است تردید به خود راه دهید تا شکست بخورید و به پیروزی بیندیشید تا موفق شوید.
احترام گذاشتن به چهرههای پیشرو خوب است، همینطورآموختن از آنها و مطالعه شخصیت و شیوه زندگیشان، اما ستایش کردن، هرگز! باور کنید پیشتر از آنها هم میتوان رفت؛ بسی فراتر از آنها. کسانیکه خود را در رده دوم میبینند، زندگی و کارشان نیز در رده دوم باقی میماند.
حال قضیه را از این جنبه ببینید:
باورها، شکلدهنده و تنظیمکننده رفتار انسانها هستند.
یک آدم میانهحال و متوسط را در نظر آورید. او معتقد است که ارزش چندانی ندارد. بنابراین، سهم اندکی هم نصیبش میشود. بر آن است که از عهده انجام کارهای بزرگ برنمیآید. پس کار بزرگی هم انجام نمیدهد. معتقد است که شخص مهمی نیست و جای پای این احساس را در کلیه کارهای خود برجای میگذارد. بیاعتقادی او به خودش، در طرز صحبتکردن، راهرفتن و سایر اعمالش نمود پیدا میکند. اگر تنظیمکننده درونیاش را رو به رشد تنظیم نکند، بتدریج از نظر خویش میافتد و از آنجاکه دیگران نیز همان جنبههایی را در ما میبینند که ما در خود میبینیم، او از نظر اطرافیانش هم میافتد.
حال به آن سمت دیگر، به آدمی که حرکتی رو به جلو دارد، نظر میاندازیم. کسیکه معتقد است بیش از اینها میارزد، سهم بیشتری میبرد. او معتقد است که میتواند وظایف دشوار و سنگینی را بر عهده گیرد و میتواند آنچه انجام میدهد؛ رفتاری که اجازه میدهد مردم با او داشته باشند، شخصیت، افکار و نقطه نظرهایش همه و همه نمایانگر این حقیقتند که "آدم سنجیدهای است و برای خودش احترام قائل است".
هر انسانی محصول افکار خویش است. باید بزرگاندیش بود و باورها و اندیشهها را رو به رشد تنظیم کرد. با اعتقاد راسخ به موفقیت، موانع را به کناری زد، باید بزرگ اندیشید و بزرگ شد.
به خود ایمان بیاورید تا اتفاقات خوب رخ دهد.
ذهن شما یک کارگاه فکر است. کارگاهی فعال که هر روز افکار فراوانی تولید میکند. تولید در این کارگاه ذهنی، تحت نظر دو نفر سرکارگر صورت میگیرد که یکی از آنها آقای کامیاب و دیگری را آقای ناکام مینامیم. آقای کامیاب در کار تولید ذهنیات مثبت است. تخصص او تولید دلایلی بر واجد صلاحیت بودن، موفقیت و توانایی شماست. سرکارگر دیگر، آقای ناکام، افکار منفی و تحقیرآمیز میسازد. او در توجیه ناتواناییها و نارساییهای شما خبره است. شعار تخصصی او "شکست میخورید" است.
هر دو این حضرات، آقای کامیاب و آقای ناکام بسیار فرمانبردارند. فوراً سر پست خود حاضر میشوند و به کوچکترین اشاراهای به جنبش و فعالیت درمیآیند. هرگاه اشاره مثبت باشد، آقای کامیاب قدم پیش میگذارد و مشغول کار میشود و هرگاه اشاره منفی باشد، سر و کله آقای ناکام پیدا میشود.
برای آنکه ببینید هر یک از این دو چگونه برایتان کار میکند، این تمرین را انجام دهید:
به خود بگویید "امروز روز کسل کنندهای است."
همین یک اشاره، آقای ناکام را وامیدارد که با مشتی شواهد و مدارک برای تأیید حرف شما وارد صحنه شود. به شما میگوید هوا خیلی گرم است یا سوزِ بدی میآید، امروز کار و بار کساد است، فروش اُفت خواهد کرد، مردم همه عصبی و دیوانه شدهاند، ممکن است ناخوش شوید، خانمتان چشمغرههای بدی میرود. آقای ناکام میتواند در کمتر از چند ثانیه، زیرِ پایتان را خالی کند، "امروز روز بدی است" پیش از آنکه به خود بیایید، تبدیل میشود به "عجب روز گندی است".
اما حالا به خودتان بگویید "امروز چه روز خوبی است."
آقای کامیاب فوراً اشاره را در مییابد و مشغول میشود. به شما میگوید: "امروز معرکه است! هوا عالیه. زنده بودن هم نعمتی است. امروز میتوانی چند کار عقب مانده را جلو بیندازی." و با حرفهایش تمام آن روز را پرانرژی و سرخوش باشید.
به همان طریقی که آقای ناکام میتواند به شما نشان دهد چرا نشد به فلانی جنس بفروشید، آقای کامیاب نشان میدهد که چگونه میتوانستید آن را بفروشید. آقای ناکام متقاعدتان میکند که شکست میخورید. در حالیکه آقای کامیاب نشان میدهد که چرا و چگونه پیروز خواهید شد. آقای ناکام در یک چشم بههمزدن، پاپوشی برای فلان شخص درست میکند. در حالیکه آقای کامیاب دلائل بیشتری میآورد مبنی بر اینکه چرا همان شخص، دوستداشتنی است.
چنانچه به یکی از این دو، کارِ بیشتری ارجاع کنید، او را قویتر خواهید کرد. اگر آقای ناکام مسئول انجام کار بیشتری شود، تعدادی پرسنل هم اضافه میکند و جایِ بیشتری را در ذهنِ شما به خود اختصاص میدهد؛ در نهایت، تمام بخش تولید فکر را تحت نظارت خود میگیرد و به مجموعه افکار شما ماهیتی منفی میدهد.
کار عاقلانه این است که آقای ناکام را اخراج کنید، زیرا نیازی به او ندارید. چرا باید کسی دائماً در گوشتان بخواند: نمیتوانید، عرضهاش را ندارید، شکست میخورید و از اینجور چیزها. آقای ناکام شما را در رفتن به جایی که میخواهید بروید، یاری نمیکند. پس عُذرش را بخواهید.
آقای کامیاب را تمام وقت به کار بگیرید. هر زمان فکری وارد ذهنتان میشود، از آقای کامیاب بخواهید به آن مشغول شود. او نشان میدهد که چگونه موفق خواهید شد.
همه شواهد حاکی از آن است که در همه زمینهها نیاز روزافزون به افراد نخبه احساس میشود، افرادیکه از هر نظر دارای تواناییهای عالی هستند. کسانیکه بزرگان آینده خواهند بود، اکنون به مرحله بلوغ رسیدهاند، یا بزودی خواهند رسید و یکی از آنها شما هستید. آنان که فرصت را تبدیل به ثروت میکنند افراد فهیمی هستند که یاد میگیرند چگونه به خود قوت قلب دهند و برای نیل به پیروزی تلاش میکنند. قدم به درون بگذارید. دروازههای پیروزی گشادهتر از هر زمان دیگر است. از هماکنون خود را در شمار افراد منتخبی قرار دهید که میخواهند از روزگار کام سِتانند.
اینجا نخستین ایستگاه موفقیت است، ولی ایستگاه مهمی است. ایستگاه اول: ایمان به تواناییهای خویش.
#به_موفقیت_خود_ایمان_داشته_باشید
چگونه بر نیروی ایمان و باور خود بیفزاییم
سه روش برای تقویت نیروی ایمان و باور
الف. به پیروزی بیندیشید و هرگز به شکست فکر نکنید. در همهجا، سرِ کار و حتی در منزل، افکار نویدبخش را جایگزین افکار یأسآور کنید. وقتی با وضعیت دشواری روبرو میشوید، به خود بگویید "موفق خواهم شد" و نه "احتمالاً شکست میخورم". وقتی با کسی رقابت میکنید، فکر کنید "من در ردیف بهترینها هستم" و نه "قابل آن نیستم که ...". وقتی فرصتی به شما روی میآورد، فکر کنید: "میتوانم انجامش دهم" و نه "نمیتوانم". اجازه دهید روند افکارتان تحت نفوذ شعار "پیروز خواهم شد" باشد. تفکری که حولِ محور موفقیت چرخ زند باعث میشود که ذهن نقشههای موفقیتآمیزی طرح کند. شکستمدارانه بودنِ اندیشهها، ذهن را به سوی شکست رهنمون میشود.
ب. دائماً به خود گوشزد کنید که از آنچه تصور میکنید بهتر هستید. مردم موفق به هیچوجه خارقالعاده نیستند. موفقیت مستلزم هوش برتر نیست، هیچ رمز و رازی ندارد و به بخت و اقبال هم متکی نیست. افراد موفق، آدمهایی معمولی هستند که از اعتماد به نفس و ایمان بیشتری برخوردارند. هرگز خود را دستِکم نگیرید.
پ. بزرگاندیش باشید. میزان موفقیت شما را میزان بینش شما تعیین میکند. اگر اهداف کوچک را مد نظر قرار دهید، باید در انتظار نتایج کوچک هم باشید. اهداف بلند را در نظر آورید تا به موفقیتهای بزرگ دست یابید. این نکته را هم فراموش نکنید: بیشتر ایدهها و نقشههای بزرگ اگر آسانتر از ایدهها و نقشههای کوچک نباشند، دشوارتر از آنها نخواهند بود.