TEHRAN Bazaar

وبلاگ بازار طهران

TEHRAN Bazaar

وبلاگ بازار طهران

زندگی بی ارزش است! و با ارزشترین چیز زندگی‎ست..!!!
هیچ چیزی بطور تصادفی نیست!
سعادت، خوشبختی و موفقیت دست یافتنی‎ست ...

Believe you can succeed and you will
Cure yourself of fear
Think and dream creatively
Make your attitudes your allies
Learn how to think positivley
Turn defeat in to victory
Use goals to help you grow
Think like a leader

طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فکربزرگ» ثبت شده است


شخصیت شما تابع اندیشه‎های شماست

دقیق نگاه کنید. خواهید دید کسانی‎که جلب اعتماد بیشتری می‎کنند، موفق‎ترین‎ها هستند.

دیگران همان چیزی را در ما می‎بینند که ما در خود می‎بینیم. با ما همان‎گونه برخورد می‎کنند که فکر می‎کنیم باید برورد کنند. کسی که در ضمیرش خود را کمتر از دیگران می‎پندارد، قابلیت‎های حقیقی‎اش در پرده می‎ماند؛ زیرا افکار، هادی اعمال است. اگر انسانی احساس حقارت کند، بر همان سیاق عمل خواهد کرد و هیچ ترفند یا نقابی قادر نیست این احساس ریشه‎دار را برای مدت طولانی پنهان نگاه دارد. فردی که احساس می‎کند کسی نیست، واقعاً کسی نیست. از سوس دیگر، آدمی که عمیقاً معتقد است برای کاری ساخته شده است برای همان کار ساخته شده است. برای آن که تشخیص داشته باشیم، باید فکر کنیم که متشخص هستیم. اگر چنین فکر کنیم، دیگران هم اینگونه فکر خواهند کرد.


فکر شما عمل شما را تعیین می‎کند. عمل شما هم متقابلاً تعیین‎کننده واکنشی است که دیگران نسبت به شما نشان می‎دهند.


خودتان را متشخص جلوه دهید؛ این روش کمک می‎کند که برای خودتان ارزش بیشتری قائل شوید. این یک قانون است: یادتان باشد که ظاهر شما ناخواسته حرف می‎زند. پس مواظب باشید که چیزهای خوبی راجع‎به شما بگوید.

امروزه داوری مردم درباره یک جوان فقط بر مبنای ظاهر اوست. گرچه غیرمنصفانه است. ولی صحت دارد. آیا ظاهر شما و لباس‎هایی که می‎پوشید در دیگران سوء‎تعبیر ایجاد نمی‎کند؟ آیا مطمئن هستید ظاهر شما غلط‎انداز نیست و مناسب است؟

تمیز بودن هزینه بسیار کمی دارد. خوب لباس بپوشید؛ زیرا همیشه به صرفه است. به یاد داشته باشید خودتان را درخورِ توجه جلوه دهید؛ زیرا کمک می‎کند که افکار درخورِ توجهی هم داشته باشید.

ظاهرتان با شما حرف می‎زند؛ با بقیه هم همین‎طور. ظاهر شما تعیین‎کننده نظری است که دیگران نسبت به شما پیدا می‎کنند.

فی‎الواقع چه خوب بود اگر مردم به فضائل یک انسان نظر می‎کردند، نه به لباس تنش. ولی اشتباه نکنید! عملاً مردم براساس ظاهرتان روی شما قضاوت می‎کنند؛ قضاوتی که خواه ناخواه صورت می‎گیرد. ظاهر شما نخستین معیاری است که مردم برای ارزیابی در اختیار دارند و اولین تأثیر هرگز از یادها نمی‎رود؛ هرچند که در دراز مدت به وجود آمده باشد.

ظاهر آراسته یک شخص نکات مثبتی را درباره او بیان می‎کند. انگار به مردم می‎گوید: با یک فرد متشخص طرفید. فردی باهوش، موفق و قابل اعتماد. این آدم می‎تواند مورد تحسین و طرف اعتماد قرار گرفته و سرمشق خوبی باشد. او خودش را قبول دارد و شما هم می‎توانید او را قبول داشته باشید.

ظاهر یک آدم شلخته، نکته‎های دیگری را گوشزد می‎کند؛ می‎گوید: با آدم سربه‎هوا و بی‎عرضه‎ای طرفید. آدم بی‎خیر و برکتی که نمی‎شود توقع زیادی از او داشت. زیرا تکلیف خودش را نمی‎داند.


ارمیا جوهریان

چگونه به تفکر و تخیل خلاق دست یابیم

تفکر خلاق، یعنی راه‎های جدید و مؤثر برای انجام دادن کارها

موفقیت‎های گوناگون، اعم از موفقیت در خانه، محل کار و اجتماع، به یافتن راه‎هایی برای انجام هر چه بهتر کارها بستگی دارد.

ایمان داشته باشید به اینکه می‎توانید موفق شوید. اعتقاد داشتن به اینکه کاری می‎تواند انجام پذیرد، ذهن را برای یافتن راه انجام آن حرکت وامی‎دارد. وقتی به کاری ایمان داشته باشید، فکرتان راه‎های انجام آن را پیدا می‎کند. وقتی ایمان بیاورید که چیزی ناممکن است، فکرتان در پی دلایلی می‎گردد که این مطلب را اثبات کند؛ ولی وقتی ایمان داشته باشید، ایمانی حقیقی که کاری شدنی است، فکرتان راه‎های انجام آن را می‎یابد. ایمان داشتن به امکان تحقق مسائل، در حقیقت جاده را برای راه‎حل‎های خلاق هموار می‎سازد. در حالی‎که ایمان داشتن به عدم تحقق آنها تفکری ویرانگر است. این نکته را می‎توان به تمام موقعیت‎ها، چه بزرگ و چه کوچک، تعمیم داد.

کلمه "ناممکن" را از فرهنگ لغات خود خارج کنید. ناممکن واژه ویرانگری است. فکر "این کار نشدنی" است زنجیره‎وار افکار منفی دیگری را در تأیید خود تولید می‎کند.

به چیزی بیندیشید که زمانی دوست داشتید آن را انجام بدهید. اما به دلیل آنکه آن را ناشدنی می‎پنداشتید، از انجام آن خودداری کرده بدید. حالا، سعی کنید فهرستی از دلایلی که اثبات می‎کند می‎توانید آن را انجام دهید، تهیه کنید.


در حقیقت، هیچ‎کاری را نمی‎توان به بهترین شکل و در قالب تنها یک راه انجام داد. برای چیدمان مبلمان یک منزل، برای گلکاری یک فضای‎سبز، برای فروختن یک جنس، تربیت‎کردن یک کودک و یا پختن یک استیک، بهترین راهِ منحصر به فردی وجود ندارد. به تعداد اندیشه‏‎های خلاق راه‎های بی‎شماری می‎شود یافت که هر یک می‎توانند بهترین هم باشند.

تفکر سنتی، دشمن خانگی و درجه یک انسانی است که دوست دارد یک برنامه پیشرفت فردیِ خلاق داشته باشد. تفکر سنتی، ذهن شما را منجمد می‎کند. جلو پیشرفت شما را می‎گیرد و اجازه نمی‎دهد از خلاقیت بهره‎ای ببرید.

به نظرات افراد توجه کنید. فکرهای جدید را پذیرا شوید.

پیوسته در حال جستجو باشید. سنت‎شکن باشید.

پیشرو باشید، نه دنباله‎رو.


توانایی، یک برداشت ذهنی است. میزان کاری که می‎توانیم انجام بدهیم، به میزان تصوری که از توانایی انجام آن کار داریم، بستگی دارد. وقتی به‎راستی ایمان داشته باشیم که می‎توانیم کار بیشتری انجام دهیم، ذهنمان خلاقانه در پی راه‎هایی می‎گردد که کلید کار را به دستمان بدهد.


معجون موفقیت در زمینه کسب و تجارت، خانه و اجتماع این است: بهتر از گذشته کار کن (کیفیت بادهی‎ات را بهتر کن) و بیشتر از گذشته کار کن (میزان بازدهی‎ات را بیشتر کن)

اگر متقاعد شده‎اید که انجام بیشتر و بهتر کارها مقرون به صرفه است، این دستورالعمل دو مرحله‎ای را انجام دهید:

الف _ مشتاقانه پیشنهادهایی را برای انجام کار بیشتر بپذیرید. کسی که مسئولیت کاری را به شما محول می‎کند، در حقیقت روی شما حساب کرده است. پذیرفتن مسئولیت‎های بزرگتر در کار، شما را برجسته‎تر می‎کند و نشان می‎دهد که ارزش بیشتری دارید.

ب _ روی این مسئله تمرکز کنید که چطور می‎توانم بیشتر کار کنم؟ جواب‎های خلاق از راه می‎رسند. بعضی از این جواب‎ها ممکن است شامل برنامه‎ریزی بهتر، انضباط بیشتر و یا مختصر و مفید کردن فعالیت‎های روزمره، یا کلاً حذف امور غیرضروری باشد، ولی اجازه بدهید تکرار کنم که راه‎حلِ "بیشتر کار کردن" خودش پیدا می‎شود.

ارمیا جوهریان

بگومگوها از کجا آغاز می‎شود؟

از خودتان پرسیده‎اید که عامل پیدایش دعواها چیست؟ دستِ‎کم نود و نُه درصد موارد، بگومَگوها بر سر مسائل بی‎اهمیت و پیش‎پا افتاده‎ای است. چیزهای کوچک و پیش‎پا افتاده معمولاً به جر و بحث می‎انجامد. پس برای آنکه دیگر بحثی پیش نیاید، مسائل بی‎ارزش را پیش نکشید.

پیش از آنکه ایرادی بگیرید یا اتهامی بزنید یا کسی را سرزنش کنید یا برای دفاع از خود، ضدحمله‎ای ترتیب دهید، از خود بپرسید "آیا واقعاً ارزشش را دارد؟" در بیشتر موارد، ندارد و شما می‎توانید از یک درگیری بیهوده در امان بمانید. این پرسش "به‎راستی ارزشش را دارد؟" در تمام موقعیت‎هایی که برای شما مسأله‎ساز می‎شود می‎تواند مشکل‎گشا باشد.

ارمیا جوهریان

به خود اطمینان کنید و ترس را از میان ببرید

هنگامیکه از دوستان خود می‎شنوید "این فقط زاییده تخیلات خودت است، نگران نباش! چیزی وجود ندارد از آن بترسی" در خوش‎نیتی آنها شک نکنید.

با وجود این، خودِ شما بهتر می‎دانید که این قبیل مُسکن‎های ضدِترس هرگز کاری نبوده‎اند. چنین عبارات و جملات آرام‎بخشی می‎توانند برای چند دقیقه یا حتی چند ساعت ترس شما را تسکین دهند، اما درمان از طریق القای "این فقط زاییده تخیلات خودت است" در واقع نه ایجاد اطمینان می‎کند و نه ترس را از بین می‎برد.

بله، ترس واقعیت دارد. و ما مجبور هستیم برای به زانو درآوردن آن ابتدا وجودش را بپذیریم و بعد بشناسیم.

بسیاری از ترس‎های عصر ما منشأ روانی دارند. نگرانی، تنش، دستپاچگی و سردرگمی ... همه و همه، از تخیلات منفی و به بیراهه‎رفته نشأت می‎گیرند، اما فقط با دانستن زمینه‎های رشد ترس نمی‎توان آن را درمان کرد. اگر پزشکی دریابد که بخشی از بدن شما دچار عفونت شده است، کار را در آن مرحله متوقف نمی‎کند. بلکه درمان را تا از میان بردن آن عفونت ادامه می‎دهد.

ترس دشمن شماره یک موفقیت است. ترس اجازه نمی‎دهد مردم از فرصت‎هایی که به آنها روآورده است استفاده کنند. ترس انرژی و کارآیی را تحلیل می‎برد. انسان‎ها را عملاً بیمار می‎کند و عمر را کوتاه می‎کند. ترس می‎تواند به محض حرف زدن دهانتان را ببندد.

ترس یا عدم اطمینان و فقدان اعتماد به نفس، می‎تواند علت نابسامانی اقتصادی بسیاری از انسان‎ها باشد و توجیه‎کننده این مسئله که میلونها نفر از مردم کمتر شاهد موفقیت را در آغوش گرفته و امکانات زندگی خویش بهره نمی‎گیرند. ترس یک نیروی ویرانگر است. به هر شکلی که تصور کند ترس می‎تواند انسان را از کامروایی در زندگی بازدارد.

ترس به هر شکل و میزانی که باشد نوعی عفونت روانی است. همان‎گونه که یک عفونت جسمی را به یاری شیوه‎های درمانی شناخته شده و موفق مداوا می‎کنیم یک عفونت ذهنی را هم می‎توانیم درمان کنیم.

پس در آغاز، توجه را به این اصل معطوف می‎کنیم که:

اعتماد به نفس تماماً اکتسابی است. به این معنا که هیچ‎کس با اعتماد به نفس از مادر زاده نمی‎شود، آن دسته از آشنایان شما که با گردن‎های افراخته و نگاه‎های مصمم چهره‎های شاخص اجتماع هستند، بر نگرانی چیره شده‎اند. آنها در همه جا و همه وقت با راحتی و بدون دغدغه ظاهر می‎شوند، زیرا تنها با همت خویش است که آن اطمینان خاطر را ذره‎ذره اندوخته‎اند.

اقدام ترس را برطرف می‎سازد و بلاتکلیفی و تعلل به ترس میدان می‎دهد.

پس تکرار می‎کنم، اقدام، ترس را از بین می‎برد.

هنگامی‎که با مشکلات بزرگ روبرو می‎شویم، نباید آن‎قدر درنگ کنیم که فرصت از دست برود. تا زمانی که دست به اقدام نبرده‎ایم امید یافتن راه حل در تیرگی پنهان می‎ماند. امید داشتن خود یک شروع است ولی برای به چنگ آوردن پیروزی باید امید همراه با عمل همراه گردد.

از قانون اقدام کردن استفاده کنید. در برابر ترس‎های بزرگ و کوچک محکم بایستید و دنبال راه حل بگردید. از خود بپیرسید: "برای نابودی ترس خودچه کاری باید انجام دهم؟"

ترس خود را مهار کنید و آن‎گاه دست به عمل مناسب بزنید.

چند راه حل عملی برای مقابله با ترس‎های متفاوت

الف) خجالت‎کشیدن به‎خاطر قیافه

به خودتان برسید، به یک آرایشگاه خوب بروید، کفش‎هایتان را برق بیندازید. سعی کنید لباسهایتان همیشه تمیز و اتو کرده باشد. در مجموع سر و وضع‎تان را بهتر کنید. این کار بدون لباسهای گران‎قیمت هم امکان‎پذیر است.

ب) ترس به‎خاطر از دست‎دادن مشتریان مهم

تلاش خود را برای ارائه خدمات بیشتر و بهتر، دو برابر کنید. آنچه را که باعث سلب اعتماد مشتری می‎شود، از بین ببرید

ج) ترس از مردود شدن

به‎جای آنکه وقت خود را صرف نگرانی کنید، درس بخوانید.

د) ترس از چیزهایی که در حیطه اختیار و کنترل شما نیستند

توجه خود را به امور دیگر معطوف کنید. بروید سراغ باغچه‎تان و علف‎های هرز را بیرون بکشید. با بچه‎هایتان بازی کنید. به سینما بروید.

ه) ترس از آسیب‎های جسمانی در اثر عواملی که مطلقاً خارج از کنترل شما هستند؛ مثل گردباد یا زلزله یا سوانح هوایی ...

توجه خود را به تسکین دادن ترس و اضطراب دیگران معطوف کنید. دعا بخوانید.

ط) ترس از اینکه دیگران درباره شما چه فکر می‎کنند یا در فلان مورد چه خواهند گفت

از درستی کارهایی که قصد انجام آن را دارید، مطمئن شوید. سپس آنها را انجام دهید. تا به حال هیچ‎کس کار ارزشمندی را بدون زیر سؤال رفتن انجام نداده است.

ی) ترس از سرمایه‎گذاری یا خرید منزل ...

همه جوانب را بررسی کنید و بعد تصمیم بگیرید، سپس قاطعانه آن را به انجام برسانید. به قضاوت‎های خود اعتماد کنید.

ک) ترس از مردم

سعی کنید درک درستی از مردم پیدا کنید. به‎خاطر داشته باشید که دیگران نیز هر یک انسانی هستند، درست مانند خود شما.

 

از این دستورالعمل دو مرحله‎ای برای کسب اعتماد و برطرف‎کردن ترس خود استفاده کنید:

الف) ترس خود را مهار کنید. به چهارمیخ بکشید. دقیقاً مشخص کنید که از چه چیز هراس دارید.

ب) سپس دست به عمل بزنید. برای هر نوع ترس، راه حلی وجود دارد.

به باد داشته باشید که دست روس دست گذاشتن فقط ترس را بزرگتر و هراس‎انگیزتر می‎کند. سریع اقدام کنید. مصمم باشید.

عدم اعتماد به نفس در بیشتر موارد به استفاده‎های غلط از حافظه ارتباط دارد.

مغز شما شباهت زیادی به یک بانک دارد. شما هر روز در "بانک ذهنی" خود سپرده‎های فکری می‎گذارید. این سپرده‎های فکری روی هم جمع می‎شوند و حافظه شما را تشکیل می‎دهند. هنگامی‎که می‎نشینید فکر می‎کنید و یا هنگامی‎که با مشکلی روبرو می‎شوید، در حقیقت به بانک حافظه خود رجوع می‎کنید و می‎پرسید: "راجع‎به این موضوع چه چیزهایی می‎دانم؟"

بانک حافظه شما به‎طورِ خودکار، با توجه به خرده اطلاعاتی که قبلاً به ذهن سپرده‎اید و با وضعیت موجود ارتباط دارد، پاسخ مناسب را در اختیارتان قرار می‎دهد. بنابراین، حافظه شما یک مخزن عمده مواد خام برای تفکرات جدید شماست.

پاسخگوی بانک حافظه شما فرد بسیار قابل اعتمادی است. هرگز به شما دروغ نمی‎گوید. اگر به او مراجعه کنید و بگویید: "آقای پاسخگو! لطفاً تعدادی از سپرده‎های ذهنی مرا که گواهی می‎دهد از همه بیدست‎وپاترم در اختیارم قرار دهید"، او خواهد گفت "بله حتماً، یادتان می‎آید دوبار قبل که می‎خواستید این کار را انجام دهید، چه شکستی خوردید؟ یادتان می‎آید معلم کلاس ششم‎تان راجع‎به ناتوانی شما در انجام کارها چه گفت... یادتان می‎آید آن روز تصادفاً از همکارانتان ، که راجع‎به شما حرف می‎زدند، چه شنیدید... یادتان می‎آید ...".

او همین‎طور ادامه می‎دهد و افکاری را که بیانگر بی‎لیاقتی شما هستند، از حساب ذهنی‎تان بیرون می‎آورد.

حال فرض کنید با این نیت نزد سخنگوی حافظه خود بروید که از او بپرسید: "آقای سخنگو با تصمیم بزرگی روبرو شده‎ام، می‎توانید افکاری در اختیارم بگذارید که به من قوت قلب بدهد؟"

آقای سخنگو به شما می‎گوید: "البته آقا!" و این‎بار، ذهنیاتی را از سپرده‎های قبلی بیرون می‎آورد که همگی نمایانگر توانایی شما و موفق‎شدنتان هستند. "یادتان می‎آید که قبلاً در موردی مشابه چه خوب از عهده برآمدید... یادتان می‎آید دوستانتان چه ابراز محبتی می‎کردند؟ یادتان می‎آید...؟"

آقای سخنگو، در عین آمادگی، به شما امکان می‎دهد که سپرده‎های ذهنی خود را هر زمان که خواستید برداشت کنید. آخر هر چه باشد، آن بانک متعلق به خودِ شماست.

 

الف) فقط افکار مثبت را به بانک ذهنی خود بسپارید. بیایید برخورد درستی با قضیه داشته باشیم. همه افراد به وفور با موقعیت‎های یأسآور، ناخوش‎آیند و دستپاچه‎کننده روبرو می‎شوند. ولی برخورد آدمهای موفق و ناموفق با این موقعیت‎ها کاملاً متفاوت است. افراد ناموفق قضیه را به اصطلاح به دل می‎گیرند. آنها به تجربیات ناخوش‎آیند خود می‎چسبند، بنابراین در حافظه خود جای خوبی به آنها می‎دهند. آنها هیچ‎گاه ذهنیاتشان را از خود دور نمی‎کنند و بسا که خاطرات ناخوش‎آیند آنها، آخرین چیزی باشد که شب هنگام به آن فکر می‎کنند.

برعکس، مردم موفق و متکی به خود هیچ‎گاه به خاطرات منفی خود رجوع نمی‎کنند، آنها در سپردن اندیشه‎های مثبت به بانک حافظه خود ید طولایی دارند.

لحظاتی که با افکار خود خلوت کرده‎اید، وقتی که رانندگی می‎کنید، و یا به تنهایی غذا می‎خورید، تجربیات مثبت و خوشایند خود را از نظر بگذرانید. در بانک حافظه خود افکار مثبت بگذارید. این کار اعتماد به نفس شما را افزون می‎کند و در شما این احساس مطبوع را برمی‎انگیزد که خیلی سرحال هستم و در ضمن به حفظ تندرستی شما کمک می‎کند.

درست پیش از آنکه به خواب بروید، افکار مثبت را به بانک حافظه خود بسپارید. موهبت‎های خود را برشمارید. همه چیزهای خوبی را که به خاطر آنها باید شکرگزار باشید به خاطر آورید: زن یا شوهرتان، کودکان، دوستان و سلامتی‎تان را کارهای خوبی را که امروز از مردم دیده‎اید، به یاد آورید. پیروزی‎ها و موفقیت‎های بزرگ و کوچکتان را از نظر بگذرانید. دلائل خرسندی خود را از زنده بودن برشمارید.

ب) فقط افکار مثبت از بانک ذهن خود برداشت کنید. افکار منفی را پیش از آنکه تبدیل به هیولاهای ذهنی شوند، از بین ببرید. انسان می‎تواند تقریباً هر واقعه ناخوشایند یک هیولای ذهنی بسازد. شکست‎های شغلی، بی‎وفایی‎های معشوق، سرمایه‎گذاری‎های ناموفق، سرخوردگی‎ها از رفتار فرزند، همه و همه هیولاهای ذهنی هستند! روشن است که اگر هر فکر منفی با یادآوری‎های مکرر تقویت شود، می‎تواند با تبدیل شدن به یک هیولای ذهنی، اعتماد به نفس شخص را خرد کند و منجر به مشکلات روانی حاد شود. انسان‎های زیادی خودکشی و اقدام به از بین بردن خود می‎کنند. شواهد نشان می‎دهد که میلیون‎ها نفر از مردم نیز خود را به شکلی تدریجی و بی‎سروصدا از بین می‎برند. هنوز اشخاصی وجود دارند که به جای خودکشی، روان خود را نابود می‎سازند و پیوسته در جستجوی راه‎هایی برای تحقیر، تنبیه و کلاً خوار شمردن خود هستند. یک مشکل روانی، خواه کوچک و یا بزرگ، اینگونه درمان می‎شود که شخص عادت کند به جای برداشت نمودن نکات منفی از بانک حافظه خود، افکار مثبت را برداشت کند. هیولاهای ذهنی نسازید. افکار ناخوشایند را از بانک حافظه خود بیرون نیاورید. هنگامی‎که تجربیاتی از هر نوع را به یاد می‎آورید، روی قسمت‎های خوب آن تأکید کنید. خاطرات بد را فراموش کنید، آنها را دفن کنید. اگر متوجه شدید که دارید جنبه‎های منفی را مرور می‎کنید، ذهن خود را به سوی دیگری منحرف کنید.

در اینجا مطلب مهم و دلگرم‎کننده‎ای نیز وجود دارد. ذهنتان از شما می‎خواهد که مسائل ناخوشایند را فراموش کنید. اگر فقط ذره‎ای همکاری داشته باشید، خاطرات ناخوشایند به تدریج محو می‎شوند و سخنگویی که در بانک حافظه شماست، آنها را باطل می‎کند.

اگر فقط خود را از یادآوری موضوعات ناخوشایند منع کنیم، به راحتی می‎توانیم آنها را فراموش کنیم. تنها افکار مثبت را از بانک حافظه خود برداشت کنید. بگذارید بقیه آنها محو و نابود شوند. تنها به این ترتیب ممکن است اعتماد به نفس و احساس در اوج بودن در وجود شما بارور شود. اگر جلوی افکار منفی و تحقیرکننده خود را بگیرید، قدم بزرگی در راه غلبه بر ترس برداشته‎اید.

 

روراست عمل کردن، وجدانتان را آسوده نگاه می‎دارد و در شما اعتماد به نفس ایجاد می‎کند. وقتی کاری را که به بدی شهرت یافته است، انجام می‎دهیم دو اتفاق منفی رخ می‎دهد: اول اینکه احساس گناه می‎کنیم و در نتیجه اعتماد به نفسمان را از بین می‎بریم و دیگر اینکه مردم دیر یا زود متوجه خطای ما می‎شوند و از ما سلب اعتماد می‎کنند.

درستکار باشید و اعتماد به نفس خود را حفظ کنید. این همان کمکی است که از فکر خود برای موفق شدن می‎گیرید. پس برای آنکه اعتماد به نفس را در خودتان تقویت کنید، متهورانه عمل کنید.

روانشناسان معتقدند که ما می‎توانیم نگرش‎های خود را با تغییر دادن رفتار خود اصلاح کنیم. مثلاً اگر خود را به خندیدن وادارید، بیشتر حالت خندیدن پیدا می‎کنید، یا اگر صاف بایستید و محکم راه بروید، بیشتر احساس قدرت می‎کنید. حالا اخم کنید ببینید که آیا براستی احساس عصبانیت و دلخوری به شما دست نمی‎دهد؟

به آسانی می‎توان اثبات کرد که انگیزه‎های کنترل شده قادرند هیجانات را تغییر دهند. برای آنکه با اعتماد به نفس بیندیشیم، باید با اعتماد به نفس عمل کنیم.

همیشه در ردیف‎های جلو بنشینید.

نگاه کردن به چشمان دیگران را تمرین کنید.

سرعت راه رفتن‎تان را بیست و پنج درصد تندتر کنید.

بلند و جدی حرف زدن را تمرین کنید.

خندان باشید.

ارمیا جوهریان