TEHRAN Bazaar

وبلاگ بازار طهران

TEHRAN Bazaar

وبلاگ بازار طهران

زندگی بی ارزش است! و با ارزشترین چیز زندگی‎ست..!!!
هیچ چیزی بطور تصادفی نیست!
سعادت، خوشبختی و موفقیت دست یافتنی‎ست ...

Believe you can succeed and you will
Cure yourself of fear
Think and dream creatively
Make your attitudes your allies
Learn how to think positivley
Turn defeat in to victory
Use goals to help you grow
Think like a leader

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بیماری» ثبت شده است


با عذرتراشی یا بیماری شکست‎پذیری مقابله کنید

اگر می‎خواهید خود را برای کسب پیروزی آماده کنید، باید موضوع مورد مطالعه خود را مردم قرار دهید. برای این کار مردم را به دقت تمام زیرِ نظر بگیرید تا اصول و قوانین کسب موفقیت را کشف کنید و سپس در زندگی خود به کار گیرید. بهتر است هرچه زودتر دست به کار شوید.

در مردم‎شناسی خود تَعمق کنید! در می‎یابید که افراد ناموفق از یک بیماری فکری که اندیشه‎های آنان را سرکوب می‎کند، رنج میبرند. ما نام "عذرتراشی" را بر این بیماری می‎گذاریم. همه افراد ناموفق نوع پیشرفته این بیماری و بیشتر افراد متوسط دستِ‎کم نوع خفیف آن را دارند.متوجه خواهید شد که عذرتراشی توجیه‎کننده تفاوت بین افراد فعال و آن دسته افراد دیگری است که به شکلی رِقت‎انگیز به کار کنونی خود چسبیده و دائم در اضطراب ازدست‎دادن آن هستند. همچنین درخواهید یافت که هرچه فرد موفق‎تر باشد کمتر به عذر و بهانه متوسل می‎شود.

آنهایی که در زندگی به جایی نرسیده‎اند و برنامه‎ای هم برای رسیدن به جایی ندارند، همیشه برای تبرئه خود یک کتاب توجیهات آماده دارند. افرادی که کارهایشان چنگی به دل نمی‎زند، در توضیح "چرا نداریم، چرا نمی‎توانیم، چرا نیستیم و چرا فلان کار را انجام نمی‎دهیم" حاضر جوابند.

زندگی افراد موفق را مورد بررسی قرار دهید تا پی ببرید که تمام بهانه‎هایی را که یک آدم معمولی می‎آورد، یک آدم موفق هم می‎تواند بیاورد، اما نمی‎آورد.

عذرتراشی مانند همه بیماری‎های دیگر، اگر به درستی درمان نشود وخیم‎تر می‎شود. قربانی این بیماری، چنین روندِ ذهنی را طی می‎کند: "آنقدر که باید کارم را خوب انجام نمی‎دهم از چه بهانه‎ای استفاده کنم که به من کمک کند حفظ ظاهر کنم؟ بگذار ببینم، ضعف بُنیه؟ نداشتن تحصیلات؟ پیری؟ جوانی؟ بداقبالی؟ همسر؟ بدبیاری‎های شخصی؟ یا تربیت خانوادگی؟"

هنگامی‎که قربانی شکست‎پذیری بهانه "مناسبی" یافت، به آن متوسل می‎شود. سپس با تکیه به آن، عدم موفقیتش را برای دیگران و خودش توجیه می‎کند.

هر زمانی که قربانی به بهانه‎ای متوسل می‎شود، آن بهانه در ضمیر ناخودآگاهِ او نقش عمیق‎تری می‎بندد. اندیشه‎های ما، چه مثبت و چه منفی، با مداومت در تکرار، تقذیه و تقویت می‎شوند. قربانی بیماری عذرتراشی در آغاز می‎داند که بهانه او کمابیش یک دروغ است، اما هرچه بیشتر آن را تکرار می‎کند، امر بر خود او نیز مُشتبه می‎گردد و بهانه حکم دلیل محکمی را می‎یابد که به موجب آن نتوانسته است آن‎طور که باید موفق باشد.

بنابراین مرحله نخست در برنامه‎ای که به سوی موفقیت دارید، آن است که خود را در برابر عذرتراشی یا بیماری شکست‎پذیری واکسینه کنید.

بیماری شکست‎پذیری به صورت‎های گوناگون پدیدار می‎شود، ام مخربترین انواع آن بهانه‎های فقدان تندرستی، فقدان هوش، فقدان سنِ مناسب و فقدان شانس و اقبال است.

ناخوشی به هزار شکل مختلف به عنوان بهانه‎ای در توجیه ناتوانی در انجام خواسته‎ها، ناتوانی در پذیرش مسئولیت‎های سنگین، ناتوانی در کسب درآمد بیشتر و ناتوانی در موفقیت، مورد استفاده قرار می‎گیرد.میلونها میلیون انسان، گرفتار بیماری عذرتراشی هستند. ولی آیا معذورات آنها در بیشتر موارد موجه است؟ برای لحظه‎ای تمام دوستان موفق خود را در نظر آورید که می‎توانستند از بیماری به عنوان بهانه‎ای استفاده کنند اما این کار را نکرده‎اند.

دوستان پزشک و جراح من معتقدند که نمونه کاملی از یک فرد سالم به هیچ‎وجه وجود ندارد. همه افراد از لحاظ تندرستی دچار مشکلی هستند. بسیاری از آنها بطور کلی یا تا حدودی خود را تسلیم بهانه فقدان تندرستی می‎کنند، اما انسان‎های کمال‎گرا هرگز چنین کاری نمی‎کنند.

کتاب جالب دکتر شیندلر، با عنوان "چگونه 365 روز در سال زندگی کینم"، را حتما بخوانید! دکتر شیندلر در این کتاب نشان داده است که سه تخت از هر چهارتخت بیمارستانها را افرادی اشغال کرده‎اند که بیماری‎شان منشاء عصبی دارد. تصور کنید که اگر سه چهارم بیماران، یادگرفته بودند که چگونه تنش‌های عصبی خود را کنترل کنند، هرگز سر و کارشان به بیمارستان‎ها نمی‎افتاد. "هیجانات عصبی" خود را کنترل کنید و برای آنها برنامه داشته باشید.

چهار پیشنهاد برای شما که می‎خواهید با بهانه فقدان تندرستی مقابله کنید!

یک. درباره بیماریهای خود صحبتی نکنید. هرچه بیشتر درباره یک بیماری حرف بزنید، حتی اگر یک سرماخوردگی ساده باشد، حالتان بدتر می‎شود.

دو. نگران سلامتی خود نباشید.

سه. خوشحال باشید که تا همین اندازه سالم و تندرست هستید. به‎جای شکایت‎کردن از ناخوشی‎ها بهتر است بخاطر تندرستی خود شادمان باشید.

چهار. به خود بگویید "فرسودگی بهتر از شکستگی است." زندگی ارزانی شماست تا از آن لذت ببرید. آن را هدر ندهید. زندگی را در واهمه‎های خوابیدن در بستر بیماری نگذرانید.

برای موفق‎شدن باید باهوش بود.

بهانه فقدان هوش با تلقینات "استعداد این کار را ندارم" چیز متداولی است. در حقیقت چنان همه‎گیر است که شاید نود و پنج درصد از افراد دور و بر ما به درجات مختلف گرفتار آن باشند. برخلاف دیگر انواع بهانه، اشخاصی که گرفتار این مشکل خاص هستند، دم برنمی‎آورند. کمتر کسانی صراحتاً قبول می‎کنند که بهره هوشی کافی ندارند. آنها در اعماق وجود خود با این احساس کلنجار می‎روند.

بیشتر ما آدم‎ها در ارتباط با مسأله هوش و استعداد دو اشتباه اساسی مرتکب می‎شویم:

الف. هوش و استعداد خود را دستِ‎کم می‎گیریم.

ب. درباره هوش و استعداد دیگران اغراق می‎کنیم.

به دلیل این دو اشتباه، بیشتر مردم توانایی‎های خود را چندان جدی نمی‎گیرند. آنها توان رقابت بر سرِ فرصت‎های شغلی از دست می‎دهند. زیرا معتقدند آن کار "کله" می‎خواهد. غافل از آن که غریبه‎ای از راه می‎رسد که پروای هوش ندارد و کار را می‎رباید.

مسأله تعیین‎کننده، میزان هوش نیست بلکه نحوه استفاده‎ای است که از هوش خود، هر اندازه که باشد، می‎کنید. نگرشی که نسبت به هوش خود دارید، بسیار مهمتر از میزان هوش شماست. اجازه دهید این جمله را به دلیل اهمیت آن تکرار کنم:

"نگرشی که نسبت به هوش خود دارید، بسیار مهمتر از میزان هوش شماست."

آیا کودک شما می‎تواند دانشمند شود؟

دکتر اِدوارد تلر یکی از فیزیک‎دانان برجسته امریکا می‎گوید: "کودک برای دانشمند شدن نیاز به ذهن باز و سریع‎الاِنتقالی ندارد، نیاز به حافظه خارق‎العاده‎ای هم ندارد. لازم نیست در مدرسه، نمره‎های بسیار بالایی داشته باشد. تنها عامل تعیین کننده در این میان آن است که کودک علاقه بسیار زیادی به مسائل علمی داشته باشد."

علاقه و اشتیاق حتی در حیطه علم نیز یک عامل تعیین‎کننده است!

شخصی که ضریب هوش او صد باشد، به یاری دیدگاهی مثبت، خوش‎بینانه و مساعد، می‎تواند پول، احترام و موفقیت بیشتری کسب کند تا شخصی که با ضریب هوشی صدوبیست، منفی‎باف، بدبین و تک‎رو باشد.

اندکی فهم برای چسبیدن به یک کار (نظیر امور عادی یا وظایف با یک طرح) تا به اتمام رساندن آن، مفیدتر از هوشی است که بلااستفاده گذارده شود، گرچه هوشی در حد نبوغ باشد. زیرا پایداری، نودوپنج درصد از توانایی را تشکیل می‎دهد.

سه راه برای از میان بردن بهانه‎های فقدان هوش

الف. هیچ‎وقت خودتان را کم‎هوش و دیگران را باهوش تصور نکنید. خودتان را دستِ‎کم نگیرید. روی امتیازهایتان حساب کنید. استعدادهای خود را کشف کنید. به یاد داشته باشد که میزان هوش شما هیچ اهمیتی ندارد، بلکه نوع استفاده از آن هوش مطرح است. به‎جای نگرانی درباره ضریب هوش خود، فکرتان را به کار بیندازید.

ب. روزی چندبار به خود یادآوری کنید: "نگرش‎های من مهم‎تر از هوش من است." در منزل و محل کار، نگرش‎های مثبت را به کار ببندید. در هر کاری دلایل پیروزی خود را برشمارید و نه دلایل شکست را. نگرش "دارم برنده می‎شوم" را به‎دست آورید. هوش خود را در جهت کارهای مثبت و خلاق به کار ببرید. از آن برای یافتن کلیدهای موفقیت استفاده کنید، نه برای متقاعد کردن خودتان به شکست.

ج. به یاد داشته باشید که توانایی فکر کردن با ارزش‎تر از توانایی حفظ کردن اطلاعات است. از ذهن خود برای آفرینش و عملی ساختن ایده‎ها استفاده کنید. راه‎های بهتر و تازه‎تری برای انجام دادن کارها بیابید. از خود بپرسید: "آیا دارم از توانایی ذهنی خود برای ساختن تاریخ استفاده میکنم یا تنها برای ثبت کردن تاریخی که دیگران می‎سازند؟"

بهانه سن یا متقاعد شدن به شکست به دلیل نداشتن سن مناسب

این بهانه به دو صورت مشخص از راه می‎رسد:

"دیگر پیر شده‎ام"

"هنوز خیلی جوانم"

حتما از صدها نفر که در سنین مختلف هستند، شنیده‎اید که در توجیه کارآیی نه چندان خوب خود در زندگی، می‎گویند: برای شروع کردن دیگر پیر شده‎ام یا هنوز خیلی جوانم. نمی‎توانم به دلیل محدودیت‎های سن خود، کارهای مورد علاقه‌ام را شروع کنم.

واقعا عجیب و تأسف‎آور است که کمتر آدمی احساس می‎کند همگام با سن واقعی خود پیش می‎رود. این بهانه، هزاران انسان را از فرصت‎های حقیقی محروم کرده‎ است. آنان تصور می‎کنند که سنشان مناسب نیست، از این‎رو به خود زحمت آزمودن نیز نمی‎دهند.

بهانه "دیگر پیر شده‎ام" رایج‎ترین نوع بهانه‎گیری‎های مربوط به سن است. این بیماری نفوذ ظریف و ناآگاهانه‎ای دارد. عذرتراشی‎های مربوط به سن را می‎توان از میان برد. سن و سال ما انسان‎ها چندان اهمیتی ندارد، بلکه این نگرش ماست که از سن یک موهبت یا یک مصیبت می‎سازد. با درمان عذرتراشی‎های سن فرصتهایی را که فکر می‎کردید برای همیشه از شما گرفته شده است ، به ‎دست آورید. زمانی‎که بر ترس خود از محدودیت‎های سن غالب شدید، همراه موفقیت، طول عمر را نیز به زندگی خود می‎بخشید.

انواع بهانه‎های "هنوز جوان هستم" نیز می‎توانند به انسان لطمه وارد کنند. فقط تصورات یک جوان می‎تواند از جوانی یک نقطه ضعف بسازد. اغلب می‎شنوید که در مشاغل خاصی، بلوغ جسمی کافی مورد نظر است، خصوصاً در شغل‎هایی مانند فروش اوراق بهادار یا بیمه‎نامه‎ها. اینکه برای جلب اعتماد یک سرمایه‎گذار، حتما باید موی‎تان خاکستری باشد یا اصلا مو نداشته باشید، استناد غلطی است. آنچه واقعا مطرح است، میزان تسلط شما به کارتان است. اگر کارتان را به خوبی بدانید و با مردم راه بیایید، باید گفت که بلوغ لازم را برای اداره کار دارا هستید. سن ربطی به توانایی ندارد، مگر آنکه خودتان را متقاعد کرده باشید که فقط گذر سالها می‎تواند از شما انسانی توانا و با اعتبار بسازد. اگر نشان دهید که توانایی‎های لازم را دارید و نگرشتان مثبت است، جوانی شما یک مزیت به حساب خواهد آمد.

راه حل‎هایی برای عذرتراشی سن

الف. به سن کنونی خود خوشبینانه نظر کنید. به خود بگویید: "هنوز جوان هستم" نه آنکه "دیگر پیر شده‎ام." در پی افق‎های جدید باشید و سرزندگی و شور جوانی را در خود بوجود آورید.

ب. حساب کنید که برای سازندگی و فعالیت هنوز چه مقدار فرصت باقی است. به یاد داشته باشید که افراد سی ساله هنوز هشتاد درصد از زندگی فعالشان را پیش رو دارند و پنجاه ساله‎ها هنوز چهل درصد عمرشان را برای استفاده از فرصت‎ها در اختیار دارند. زندگی در عمل طولانی‎تر از آن است که بیشتر مردم تصور می‎کنند.

ج. فرصت‎های آینده را به انجام کارهایی که واقعاً می‎خواهید انجام بدهید، اختصاص دهید. هنگامی دیر است که اجازه دهید ذهنتان منفی بافی کند و فکر کند دیگر دیر شده است. فکر نکنید: "باید سالها قبل شروع می‎کردم" این اندیشه مخرب است. در عوض فکر کنید: "می‎خواهم الآن شروع کنم، بهترین سال‎های من، پس از این است." این طرز تفکر مختص انسان‎های موفق است.

هر چیز علتی دارد.

چیزی بی‎دلیل رخ نمی‎دهد. حال چگونه باور کنیم که امور انسان‎ها از این قانون مستثنی است! با وجود این، کمتر روزی است که نشنوید آدمی مشکل خود را به بد اقبالی و موفقیت دیگری را به خوش اقبالی نسبت نداده باشد. در تمام حرفه‎ها (مدیریتبازرگانی، فروش، حقوق، مهندسی، بازیگری و ...) افراد به‎دلیل نگرش‎های متعالی و استفاده از بیشترین میزان تفکر در انجام کارهای دشوار توانسته‎اند رتبه خود را ارتقاء دهند.

قانون علت و معلول را بپذیرید. یک‎بار دیگر نگاه کنید به آنچه در ظاهر "شانس خوب" افراد نامیده می‎شود. چیزی به نام شانس پیدا نخواهید کرد، بلکه تنها آمادگی، طرح‎ریزی و تفکر موفقیت‎زا در مقدمه خوش‎اقبالی خواهید یافت. نگاه دوباره‎ای بیندازید به چیزی که در ظاهر "شانس بد" یک نفر خوانده می‎شود. اگر دقت کنید علل ویژه و مشخصی را کشف خواهید کرد. انسان‎های موفق در برخورد با موانع، به نتایج سازنده‎ای می‎رسند و به یاری آنها از موانع می‎گذرند. اما افراد متوسط و ناموفق، توان این را ندارند که از شکست‎های خود درس عبرت بگیرند.

خیال‎بافی نکنید. ماهیچه‎های ذهن خود را با رؤیای یک راه بی‎دردسر، برای به چنگ آوردن پیروزی خسته نکنید. هیچ‎کس به سادگی و از طریق شانس به موفقیت نمی‎رسد.

موفقیت از طریق رعایت ضوابط و تسلط بر اصولی که آن را تضمین می‎کنند، حاصل می‎شود. برای به‎دست آوردن ترفیع در کار، موفقیت و سایر موهبت‎های زندگی، روی شانس حساب نکنید. دادن چنین امتیازهایی در ردیف وظایف شانس نیست. در عوض بر تقویت قابلیت‎هایی که موجب موفقیت شما می‎شود تمرکز کنید.

ارمیا جوهریان